ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بعد از سال های پر خاطره و با شکوه فوتبالی دهکده خاطرات ، نسل ما کمتر همدیگر را یکجا ملاقات کرده بود اما این اتفاق در جمعه گذشته ودر یک روز رویایی به وقوع پیوست با دعوت از تیم پیشکسوتان میانکوشک ؛ دو رقیب دیرینه داماش و میانکوشک در مقابل هم صف آرایی کردند البته این بار در قالب پیشکسوتان، چه روز رویایی! دل تو دل قدیمی ها نبود در چهره همه یک نوستالوژی غریبی نمایان بود دوستان قدیمی همدیگر را یکی یکی در آغوش می گرفتند بعضی ها هم تلاش میکردند بغض خود را مخفی کنند و با چشمانی خیس به گوشه ای از زمین پناه ببرند،سنگین وزن ترین پیشکسوت دهکده (جناب آرش هاشمی محبوب ترین بازیکن نسل ما بود که شوت های به یاد ماندنی و دریبل های ریزش هنوز در خاطره ها مانده ) آرام آرام با چشمانی خیس روی خط کناره های زمین قرار گرفت لحظه ای مکث کرد و سپس با بوسیدن زمین و لبخند همیشگی اش به سمت ما آمد و ما نیز وظیفه گرم کردن قبل از بازی پیشکسوتان را به ایشان سپردیم ، لحظه ای دیگر پدر علیرضا جهانبخش لژیونر دهکده در باشگاه های هلند با پیراهن تیم لیگ برتری داماش و شماره 30 وارد زمین شد تا نشان دهد دلش برای پسرش تنگ شده این حرکت او همه را به یاد علیرضا انداخت تا مورد تشویق قرار گیرد.....دهیار دهکده داور این بازی بود او با سوت خود دو تیم را به وسط زمین فرا خواند این بار بازار چاق سلامتی در وسط زمین داغ شد تیم پیشکسوتان میانکوشک هم حال و هوایش کمتر از ما نبود آنها نیز لحظه به لحظه احساسی مشترک با ما را تجربه میکردند و غرق در خاطرات گذشته خود بودند، بازی با سوت داور و در زیر مه به یاد ماندنی دهکده شروع شد،،،، چیزی که جالب به نظر میرسید بازیکنان با همان استیل گذشته خود بازی می کردند اما به قول دوستان سینمایی حرکات شان اسلوموشن شده بود ، دقیقه بیست بازی با یک پاس عمقی توسط آرش هاشمی شهریار در موقعیت گل قرار گرفت و اولین گل بازی با حرکت همیشگی آن زمانها شکل گرفت، هر چه به آخر نیمه اول نزدیک می شدیم تعداد بیشتری در خواست تعویض داشتند گل دوم بازی هم توسط رحیم جهانبخش پدر علیرضا به ثمر رسید البته تماشاچیان به طنز می گفتند که گل توسط پیراهن علیرضا به ثمر رسیده !!!!نیمه اول با سه گل پیشکسوتان دهکده به پایان رسید و در نیمه دوم هم دو گل ردوبدل شد که گل چهارم دهکده با یک حرکت روتین همیشگی دو بازیکن به یاد ماندنی و تکنیکی سالهای دور دهکده خاطرات بهزاد و شهریار به ثمر رسید؛ تنها گل میانکوشک هم زیبا بود و در یک شروع مجدد از پشت محوطه جریمه با شوت زیبایی توپ به کنج دروازه نشست...در پایان بازی هم همه درخواست ادامه چنین برنامه هایی را داشتند ما نیز لبیک گفتیم.....تا بعد
موفق باشیداینم زیبا بود
دهکده خاطرات پر از زیبایی است
عرض سلام و ادب خدمت شما وبلاگ نویس گیلانی.
متشکریم از بروزرسانی شما.
* مصاحبه سایت “حرف تو” با مدیر وبلاگستان ۸دی
http://blog.8dey.com/38027/
* خواسته ام امشب تنها قربت توست
http://blog.8dey.com/38047/
* چادر پوشیدن سخت است…
http://blog.8dey.com/38020/
* خدا هم شما رو لایک (Like) میکنه؟
http://blog.8dey.com/37993/
موفق و سربلند باشید.
باز هم تشکر
سلام
و علیکم
سلام اقای مهرگانفرد تبریگ میگم به خاطر وبلاگ بسیار زیبایتون ،واقعا عکساتون دلنشین وزیباست ، چند ماهی هست که به وبلاگتون سر میزنم
لطف می کنید البته با خاطرات گذشته خودتان هم تجدید دیدار می کنید بدرود
سلام
نوشته زیبایی بود .
عکساتون هم خیلی قشنگه.
مرسی
ممنونم دهکده خاطرات و قشنگی هایش تمام شدنی نیست
سلام جناب مهرگانفرد
از خواندن خاطرات جنابعالی در پست های مختلف لذت بردم
خیلی زیبا نوشته اید دست مریزاد
سلام آقای رجبی عزیز از حضورتون سپاسگزارم و لطفی که دارید