با گذشته خود دوست باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید.
داماش زیبایی ، خاطرات و دیگر هیچ!
سلام یاران و طبیعت دوستان ٫ در ارتفاعات البرز غربی در ۷ کیلومتری شهر جیرنده شهرستان رودبار زیتون منطقه خوش آب وهوایی وجود دارد که از گذشته های دور ییلاق نشین مردم جیرنده بوده است با آب و هوای کاملا طبیعی . وقتی شما در شبهای تابستان قصد ماندن در این دهکده را دارید حتما باید با لباس کامل و پتوی گرم این تصمیم را عملی کنید جنگلی انبوه از درختان راش از جنوب شرقی این روستا شروع می شود و تا شمال غربی آن را محاصره می کند بوته های خودرو قبل از شروع جنگل اطراف روستا را محاصره کرده اند داماش غروب های بیاد ماندنی دارد در فصل بهار و تابستان اغلب روزها مه ای زیبا داماش را محاصره می کند و یک فضای بیادماندنی را در ذهن ها به یادگار می گذارد.
الغرض ما از دوران کودکی و نوجوانی در کندوی ذهنمان خاطراتی از این دهکده داریم که می خواهیم آنها را در اینجا به شب نشینی بگذاریم و دلتنگی کنیم برای ؛ آن روزها ؛
ادامه...
سلام استاد خوبید؟ واقعا زیباست ...به درخت نگاه کن..قبل از این که شاخه هایش زیبایی نور لمس کند ریشه هایش تاریکی را لمس کرده ... گاه برای رسیدن به نور باید از تاریکی ها گذر کرد..
بله ایده قشنگیست !!!! پس می شه گفت زندگی مثل رانندگی کردن در جاده هست که گاه وارد تونل های تاریک هم می شویم و دوباره به روشنایی می رسیم ...تا بعد
سلام آغاز ماه مهر ومهربانی مبارک[گل]
تا در کلاس درس وفـــا پا گذاشتیم........صدها گل ستاره شکوفاگذاشتیم
تخته سیاه شاهد موی سپــــیدمان.......پنهان حکایتی که هـویدا گذاشتیم
اول بنا نبود که سوزند عـــاشقــــان..... این رسم تازه را بجهان ما گذاشتیم
ما شکوه ازکشاکش دوران نمی کنیم.....موجیم وکار خویش به دریاگذاشتیم
نشناخت کس مقام معلم به جز خدا......ما اجـر کارخویش به او وا گذاشتیم
رفتیم و در کــــلاس به عنوان باد گار......آنجادل شکسته ی خودجاگذاشتیم
در کودکی :
(پاک کن هایی ز پاکی داشتیم،
یک تراش سرخ لاکی داشتیم،
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت،
دوشمان از حلقه هایش درد داشت،
گرمی دستانمان از آه بود،
برگ دفترهایمان از کاه بود،
تا درونِ نیمکت جا میشدیم
ما پر از تصمیم کبری میشدیم،
با وجود سوز و سرمای شدید،
ریزعلی پیراهنش را میدرید!
کاش میشد باز کوچک میشدیم
لااقل یک روز کودک میشدیم...) [گل]
سلام استاد خوبید؟ واقعا زیباست
...به درخت نگاه کن..قبل از این که شاخه هایش زیبایی نور لمس کند ریشه هایش تاریکی را لمس کرده ... گاه برای رسیدن به نور باید از تاریکی ها گذر کرد..
بله ایده قشنگیست !!!! پس می شه گفت زندگی مثل رانندگی کردن در جاده هست که گاه وارد تونل های تاریک هم می شویم و دوباره به روشنایی می رسیم ...تا بعد
با سلام
امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونه است؟ ..................
انجمن فرزانگان کویر
باید کوشید و مقاومت کرد امید از نان شب هم واجب تر است
منظره چشم نوازی رو انتخاب فرمودین افرین
تقدیم به شما
سلام آغاز ماه مهر ومهربانی مبارک[گل]
تا در کلاس درس وفـــا پا گذاشتیم........صدها گل ستاره شکوفاگذاشتیم
تخته سیاه شاهد موی سپــــیدمان.......پنهان حکایتی که هـویدا گذاشتیم
اول بنا نبود که سوزند عـــاشقــــان..... این رسم تازه را بجهان ما گذاشتیم
ما شکوه ازکشاکش دوران نمی کنیم.....موجیم وکار خویش به دریاگذاشتیم
نشناخت کس مقام معلم به جز خدا......ما اجـر کارخویش به او وا گذاشتیم
رفتیم و در کــــلاس به عنوان باد گار......آنجادل شکسته ی خودجاگذاشتیم
در کودکی :
(پاک کن هایی ز پاکی داشتیم،
یک تراش سرخ لاکی داشتیم،
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت،
دوشمان از حلقه هایش درد داشت،
گرمی دستانمان از آه بود،
برگ دفترهایمان از کاه بود،
تا درونِ نیمکت جا میشدیم
ما پر از تصمیم کبری میشدیم،
با وجود سوز و سرمای شدید،
ریزعلی پیراهنش را میدرید!
کاش میشد باز کوچک میشدیم
لااقل یک روز کودک میشدیم...) [گل]
زیبا بود دلم گرفت چقدر زود گذشت
سلام
جدا از عکس ها لذت بردم
دهکده خاطرات پر است از این مناظر
جلوه ی زیبایه روستای شما بسیار عالی است
دهکده پر از جلوه های زیبایی است دیزباد شما هم زیباست بدرود