با گذشته خود دوست باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید.
داماش زیبایی ، خاطرات و دیگر هیچ!
سلام یاران و طبیعت دوستان ٫ در ارتفاعات البرز غربی در ۷ کیلومتری شهر جیرنده شهرستان رودبار زیتون منطقه خوش آب وهوایی وجود دارد که از گذشته های دور ییلاق نشین مردم جیرنده بوده است با آب و هوای کاملا طبیعی . وقتی شما در شبهای تابستان قصد ماندن در این دهکده را دارید حتما باید با لباس کامل و پتوی گرم این تصمیم را عملی کنید جنگلی انبوه از درختان راش از جنوب شرقی این روستا شروع می شود و تا شمال غربی آن را محاصره می کند بوته های خودرو قبل از شروع جنگل اطراف روستا را محاصره کرده اند داماش غروب های بیاد ماندنی دارد در فصل بهار و تابستان اغلب روزها مه ای زیبا داماش را محاصره می کند و یک فضای بیادماندنی را در ذهن ها به یادگار می گذارد.
الغرض ما از دوران کودکی و نوجوانی در کندوی ذهنمان خاطراتی از این دهکده داریم که می خواهیم آنها را در اینجا به شب نشینی بگذاریم و دلتنگی کنیم برای ؛ آن روزها ؛
ادامه...
سلام. خیلی از خاطرات رو خوندم. عکسا رو هم دیدم. خیلی قشنگ بودن. خاطرات هم خیلی قشنگ بودن. اما با خوندنشون دلم می خواست کمی توی این طبیعت زیبا بودم. یا توی دوران بچگی یا همین حالا... واقعا روستا نشینی برای خودش صفایی داره که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. و در عوض شهرنشینی دردسرهایی داره که نگو... ما که اصفهان هستیم به مقدار خودش، اونا که تهرانن دیگه هیچی..!!! ... ولی واقعا خیلی دلم می خواد توی روستا اقامت داشته باشم. از شیر گاو و گوسفند بخورم(بجای این شیرای قلابی) نون های تنوری روستایی بخورم، توی طبیعت زیباش راه برم و...
سلام آقای مهرگانفرد خسته نباشید وبلاگ بسیار خوبی دارید وقلم توانا خوشحالم که قدمهایی در مورد جیرنده برداشته شده اما کم است امیدوارم دست به دست هم بدهیم وبیشتر برای آبادانی جیرنده مان بکوشیم مخصوصا از نظر فرهنگی راستی عکس اون نمایش فوق العاده خاطره انگیز بود اشکم در اومد من خیلی کوچیک بودم که اونو دیدم در نوع خودش بینظیر بود خوشحالم که دوست دوران کودکیم همسر شماست بهش سلام برسونید موفق باشید
بعضی مواقع یک نشانه یا تلنگر خروارها خاطره را از انبار ذهن ما بیرون می کشد جالب اینکه احساس های همان زمان را هم تجربه می کنیم بانو ی ما هم سلام رسوند و ازخاطرات مشترک شیرینی که با هم داشتید برای مان گفت و یادی هم کردیم از مرحوم برادرتان روحش شاد
سلام دوست عزیز دیروز بصورت اتفاقی ازطریق یکی ازدوستان (اقای اسدی )اومدیم داماش،داماش نگم ،بگم قطعه ای ازبهشت. گرچه هواکمی مه بود،ولی شاید برای من وهمراهانم خیلی جالب بود که هرنیم ساعت به نیم ساعت هواصاف میش ودوباره مه میشد!! یاد حرف دبیرسوم دبیرستانم که فردی کاملا ناسیوناسیم بود افتادم که همیشه این شعرروواسه شهرمون میخوند: دیوانه شهرهاقزوین است هرلحظه به یک آب وهواقزوین است پیش خودم گفتم واقعا این شعردرموردداماش دوست داشتنی صدق میکنه. شاید واسه ما که توی یه شهرنسبتا شلوغ ودودی زندگی میکنیم دیدن داماش ،مثل بازکردن چشم به رویاست ولی آدم اونجا احساس میکنه واقعا اکسیژن خالص داره استشمام میکنه .افسوس وصدافسوس که گلهای زیباش ریخته بودندوحتی به وسط جنگل هم که بادوستمون رفتیم موفق به دیدنشون نشدیم .ضمنابه خاطرمه زیاداصلانتونستیم تمام محوده داماش روببینیم،ولی شبیه به دلبری که بانشون دادن چشمای قشنگش ازپشت نقاب بیشتردلربایی میکنه ،داماش هم بامااینکارروکرد!! شاید تاروزقبل که به داماش نیومده بود م،مثل الان وسوسه دوباره اومدن به داماش رونداشتم ولی الان لحظه شماری میکنم واسه یه تعطیلات و....داماش و...... دیگه خیلی کامنتم زیادطولانی شد وتوفرصت دیگه ازقلب جوشان داماش (چشمه داماش )میگم ممنون واسه وبلاگ قشنگت که مزین به عکسهای رویایی هم هستش
خوش آمدید امیدوارم لذت طبیعت رو در داماش تجربه کنید و در کندوی ذهن عسلی از خاطرات شیرین را برای روزهای مبادا ذخیره کنید
سلام اقای مهرگانفردخوش به حال اونایی که میتونن با گذشتشون رفیق باشن من که تا سرم رو عقب میکنم چیزی جز حسرت وغم نمیبینم بیمار بود من رو هم شدیدا بیمار کرد بهش تبریک میگم شما هم بهش تبریک بگین!
سلام دوست عزیز . از خاطرات گذشته گفتی و ما را برد به اون زمان واقعا یادش بخیر. ما هم ییلاقی شبیه داماش داریم البته بدون سوسنش . خوشحال میشم اگه سر بزنید . با اجازه لینک شدید. http://cheshnasar.blogfa.com/
سلام وبلاگ خوبی دازید امروز دمای هوای شهر ما 47درجه سانتی گراد بود با نگاه کردن به وبلاگ شما قدری گرما یادمان رفت .خوشحال می شوم به ما هم سری بزنید
ممنونم طبیعت اصل وجود ماست به طبیعت پناه میبریم تا سالم باشیم
سلام به روزم با شعری تازه و منتظر نظر ارزشمند شما
ممنون میشم
[بدرود]
سلام.
خیلی از خاطرات رو خوندم. عکسا رو هم دیدم. خیلی قشنگ بودن. خاطرات هم خیلی قشنگ بودن.
اما با خوندنشون دلم می خواست کمی توی این طبیعت زیبا بودم. یا توی دوران بچگی یا همین حالا...
واقعا روستا نشینی برای خودش صفایی داره که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست.
و در عوض شهرنشینی دردسرهایی داره که نگو...
ما که اصفهان هستیم به مقدار خودش، اونا که تهرانن دیگه هیچی..!!!
...
ولی واقعا خیلی دلم می خواد توی روستا اقامت داشته باشم. از شیر گاو و گوسفند بخورم(بجای این شیرای قلابی)
نون های تنوری روستایی بخورم، توی طبیعت زیباش راه برم و...
...
روزگار خوش
خدانگهدار
سلام آقای مهرگانفرد
خسته نباشید وبلاگ بسیار خوبی دارید وقلم توانا خوشحالم که قدمهایی در مورد جیرنده برداشته شده اما کم است امیدوارم دست به دست هم بدهیم وبیشتر برای آبادانی جیرنده مان بکوشیم مخصوصا از نظر فرهنگی
راستی عکس اون نمایش فوق العاده خاطره انگیز بود اشکم در اومد من خیلی کوچیک بودم که اونو دیدم در نوع خودش بینظیر بود
خوشحالم که دوست دوران کودکیم همسر شماست بهش سلام برسونید
موفق باشید
بعضی مواقع یک نشانه یا تلنگر خروارها خاطره را از انبار ذهن ما بیرون می کشد جالب اینکه احساس های همان زمان را هم تجربه می کنیم بانو ی ما هم سلام رسوند و ازخاطرات مشترک شیرینی که با هم داشتید برای مان گفت و یادی هم کردیم از مرحوم برادرتان روحش شاد
سلام آقای مهرگانفرد
امیدوارم خوب وخوش وسلامت باشید
"واحدی وبرنامه مستقیم آبادی درداماش "
http://ourskyland.blogfa.com/post/33
آقا مجتبی موفق باشی
سلام دوست عزیز
دیروز بصورت اتفاقی ازطریق یکی ازدوستان (اقای اسدی )اومدیم داماش،داماش نگم ،بگم قطعه ای ازبهشت.
گرچه هواکمی مه بود،ولی شاید برای من وهمراهانم خیلی جالب بود که هرنیم ساعت به نیم ساعت هواصاف میش ودوباره مه میشد!!
یاد حرف دبیرسوم دبیرستانم که فردی کاملا ناسیوناسیم بود افتادم که همیشه این شعرروواسه شهرمون میخوند:
دیوانه شهرهاقزوین است هرلحظه به یک آب وهواقزوین است
پیش خودم گفتم واقعا این شعردرموردداماش دوست داشتنی صدق میکنه.
شاید واسه ما که توی یه شهرنسبتا شلوغ ودودی زندگی میکنیم دیدن داماش ،مثل بازکردن چشم به رویاست ولی آدم اونجا احساس میکنه واقعا اکسیژن خالص داره استشمام میکنه .افسوس وصدافسوس که گلهای زیباش ریخته بودندوحتی به وسط جنگل هم که بادوستمون رفتیم موفق به دیدنشون نشدیم .ضمنابه خاطرمه زیاداصلانتونستیم تمام محوده داماش روببینیم،ولی شبیه به دلبری که بانشون دادن چشمای قشنگش ازپشت نقاب بیشتردلربایی میکنه ،داماش هم بامااینکارروکرد!!
شاید تاروزقبل که به داماش نیومده بود م،مثل الان وسوسه دوباره اومدن به داماش رونداشتم ولی الان لحظه شماری میکنم واسه یه تعطیلات و....داماش و......
دیگه خیلی کامنتم زیادطولانی شد وتوفرصت دیگه ازقلب جوشان داماش (چشمه داماش )میگم
ممنون واسه وبلاگ قشنگت که مزین به عکسهای رویایی هم هستش
خوش آمدید امیدوارم لذت طبیعت رو در داماش تجربه کنید و در کندوی ذهن عسلی از خاطرات شیرین را برای روزهای مبادا ذخیره کنید
سلام اقای مهرگانفردخوش به حال اونایی که میتونن با گذشتشون رفیق باشن من که تا سرم رو عقب میکنم چیزی جز حسرت وغم نمیبینم بیمار بود من رو هم شدیدا بیمار کرد بهش تبریک میگم شما هم بهش تبریک بگین!
گذشته چراغ راه آینده است
سلام ازوبسایت شمادیدن کردم.بسیار پرمحتوابود.بنده شمارالینک کردم تقدیروتشکر مینمایم
ممنونم موفق باشید
سلام استاد سر می زنم اما به روز نیستین . چرا ؟!!!!
سلام دوست عزیز . از خاطرات گذشته گفتی و ما را برد به اون زمان واقعا یادش بخیر. ما هم ییلاقی شبیه داماش داریم البته بدون سوسنش . خوشحال میشم اگه سر بزنید . با اجازه لینک شدید.
http://cheshnasar.blogfa.com/
ممنونم روستا واصالتش را می ستاییم
اینجا داماشه؟ داماش مگه رودخونه داره؟!؟!!!!
به هر حال ؛ هرجا هست قشنگه
از این جمله گذشته چراغ راه آینده است هم خیلی خوشم اومد
بله دهکده خاطرات هم رودخانه داره البته نه به این پر آبی