با گذشته خود دوست باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید.
داماش زیبایی ، خاطرات و دیگر هیچ!
سلام یاران و طبیعت دوستان ٫ در ارتفاعات البرز غربی در ۷ کیلومتری شهر جیرنده شهرستان رودبار زیتون منطقه خوش آب وهوایی وجود دارد که از گذشته های دور ییلاق نشین مردم جیرنده بوده است با آب و هوای کاملا طبیعی . وقتی شما در شبهای تابستان قصد ماندن در این دهکده را دارید حتما باید با لباس کامل و پتوی گرم این تصمیم را عملی کنید جنگلی انبوه از درختان راش از جنوب شرقی این روستا شروع می شود و تا شمال غربی آن را محاصره می کند بوته های خودرو قبل از شروع جنگل اطراف روستا را محاصره کرده اند داماش غروب های بیاد ماندنی دارد در فصل بهار و تابستان اغلب روزها مه ای زیبا داماش را محاصره می کند و یک فضای بیادماندنی را در ذهن ها به یادگار می گذارد.
الغرض ما از دوران کودکی و نوجوانی در کندوی ذهنمان خاطراتی از این دهکده داریم که می خواهیم آنها را در اینجا به شب نشینی بگذاریم و دلتنگی کنیم برای ؛ آن روزها ؛
ادامه...
پروای گیلان
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1390 ساعت 09:59
درود آقا ضرغام این صحنه ها مستم می کند وقتی برف و بوران می نشست و آسمون صاف می شد من و آقا رضا جمشیدی می رفتیم داماش وتو راه نرسیده به داماش کنار درختان یک تپه بود. همیشه داشتم می رفتم یک پلاستیک بزرگ بر می داشتم تا به آن تپه رسیدم بنشینم تو پلاستیک و در میان برف ها سرسره بخورم و جیغ بزنم تا خسته شم ....یک حالی می داد که نگو ترمز هم که نبداشتم به جاده می رسیدم جاده یخ بسته بود با سرعت به سمت دیگر جاده می رفتم و اگر درخت های کنار جاده پایین دست نبود باسرعت به پایین می رفتم.....یادش بخیر وقتی نگاه می کنم میبینم شاید از خیلی از بچه های خود داماش و جیرنده هم بیشتر خاطره دارم ...یادش به خیر یک بار جلو کمیته امداد تو یخ افتادم و انقدر سر خوردم تا نانوایی امیر بابایی و بعد خودم خنده ام گرفت .
سلام عکس های خیلی قشنگیه من تا حالا داماش نرفتم ولی به خاطر این عکس ها هم که شده حتما میرم تا این زیبایی ها رو چشمام از نزدیک لمسشون کنه!! (گیلدا یعنی دختر گیلان زمین)
ممنون از شما گوشه ای از زیباییهای گیلان عزیزه حتما سر بزنید
درود
آقا ضرغام
این صحنه ها مستم می کند وقتی برف و بوران می نشست و آسمون صاف می شد من و آقا رضا جمشیدی می رفتیم داماش وتو راه نرسیده به داماش کنار درختان یک تپه بود. همیشه داشتم می رفتم یک پلاستیک بزرگ بر می داشتم تا به آن تپه رسیدم بنشینم تو پلاستیک و در میان برف ها سرسره بخورم و جیغ بزنم تا خسته شم ....یک حالی می داد که نگو ترمز هم که نبداشتم به جاده می رسیدم جاده یخ بسته بود با سرعت به سمت دیگر جاده می رفتم و اگر درخت های کنار جاده پایین دست نبود باسرعت به پایین می رفتم.....یادش بخیر وقتی نگاه می کنم میبینم شاید از خیلی از بچه های خود داماش و جیرنده هم بیشتر خاطره دارم ...یادش به خیر یک بار جلو کمیته امداد تو یخ افتادم و انقدر سر خوردم تا نانوایی امیر بابایی و بعد خودم خنده ام گرفت .
آنقدر باید بنویسم تا دوباره برگردی
سلام
عکس های خیلی قشنگیه من تا حالا داماش نرفتم ولی به خاطر این عکس ها هم که شده حتما میرم تا این زیبایی ها رو چشمام از نزدیک لمسشون کنه!!
(گیلدا یعنی دختر گیلان زمین)
ممنون از شما گوشه ای از زیباییهای گیلان عزیزه حتما سر بزنید
عکس بسیار زیبایی بود.

ممنون زیباتر هم دارم به مرور میزارم
فکر کنم از این بیشترم برف میاد نه؟
اون موقع هم که نمی شه رفت اون جا و عکس گرفت
پس به همین عکس قانع ایم
سلام خیلی خوشحال شدم از زمستان پر برفش هم عکس دارم به موقع تقدیم می کنم نزدیک به ۱۰۰۰۰ عکس از منطقه گرفتم که به تدریج آنها را توی وبم میگذارم